۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۳

چه باشد عاشقی خود را بغمها مبتلا کردن
بصد خون جگر بیگانه یی را آشنا کردن

چه حاصل زینهمه افسانه ی مهر و وفا یا رب
چو نتوان در دل سنگین او یکذره جا کردن

ز گرد راه خوبان میفشاندم دامن تقوی
چه دانستم که روزی خواهم آن را توتیا کردن

اگر صد سال افتم چون گدایان بر سر راهش
هم آن دشنام خواهد داد و من خواهم دعا کردن

من و دردی بروی درد و داغی بر سر داغی
که بی دردی بود در عشق تدبیر دوا کردن

بجای قطره گوهر در کنارم ریختی دیده
اگر ممکن شدی از گریه تغییر قضا کردن

فغانی کمترین بازیست در عشق نکو رویان
جفا از بیوفایان دیدن و نامش وفا کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.