۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۱

ای ز جان شیرین تر آغاز ترش رویی مکن
با چنان روی نکو بنیاد بد خوبی مکن

ما به آب دیده و خون دلت پرورده ایم
سرمکش ای شاخ گل از ما و خودرویی مکن

چون نمی جویی دلم را کز جفا آزرده یی
سرو من جان دگر اظهار دلجویی مکن

یا رب از روی نکو هرگز نبیند روی نیک
آنکه می گوید که با عشاق نیکویی مکن

بارها گفتی دلت را از جدایی خون کنم
جان من این را مگو باری چو می گویی مکن

در نمی گیرد فغانی با سیه چشمان فسون
پیش این شوخان سحرانگیز جادویی مکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.