هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و ناسپاسی دل خود شکایت دارد، اما با وجود همه دردها، همچنان به عشق وفادار است. عشق در این شعر به عنوان نیرویی پایدار و مستی‌آور توصیف شده که شاعر را درگیر خود کرده است.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و احساسات بیان‌شده نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً از نوجوانی به بعد توسعه می‌یابد.

شمارهٔ ۴۶۲

تا کی شود نقاب رخ گل لباس من
آتش زنید بهر خدا در پلاس من

این غیرتم کشد که چرا با چنین جمال
شکری نگوید از تو دل ناسپاس من

با آنکه یکزمان ز برابر نمیروی
گید هنوز دیده ی حق ناشناس من

نتوان رخ تو دید و نه بویت توان شنید
دیگر برای چیست ندانم حواس من

صد بار تیغ قهر کشیدی و همچنان
می آید از پی تو دل بیهراس من

خونابه تا بکی کشم ای عشق بیزوال
من بیخبر شدم، تو نگهدار پاس من

هر لحظه مستی دگرم می رسد ز عشق
این باده کم مباد فغانی ز کاس من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.