۱۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۶

خوش آن حالت که بگشایی ز خواب سرخوشی دیده
نگاهی سوی مشتاقان کنی از دیده دزدیده

نچیدم از هزاران گل یکی از گلشن حسنت
دلی پر خار دارم ز آنهمه گل های ناچیده

مکن منعم که آشوب دلست و آفت دیده
لب میگون و چشم خوابناک و موی ژولیده

ز بس خاری که در پایم شکست از رهگذار دل
قدم در گلشن کویت نهم پرسیده پرسیده

چه رنجاند مرا هر دم رقیبی بر سر کویت
ازین در تا بکی بیرون روم رنجیده رنجیده

فغانی کشته ی چشم خطا پوشت که از مردم
بمستی دیده صد جرم و خطا وز لطف پوشیده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.