هوش مصنوعی: این شعر از ناامیدی، غم و اندوه ناشی از عشق نافرجام و دوری از شادی و کامرانی سخن می‌گوید. شاعر از آتش ناامیدی، باد هستی رفته و رنگ‌باخته‌ی دل می‌گوید و بیان می‌کند که عشق با همه‌ی ملامت‌ها، تنها چیزی است که باقی مانده است. او از مستی عشق و از دست رفتن اعتقاد حتی فرشتگان به خود می‌نالد و اشک‌هایش را به خون تشبیه می‌کند. در نهایت، شاعر به خواننده توصیه می‌کند که اگر گردون (آسمان) به خواسته‌اش پاسخ نداد، غمگین نشود، زیرا اعتماد به آن نیز از بین رفته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند ناامیدی، غم عشق و از دست دادن اعتقاد، برای درک و همذات‌پنداری نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، زبان شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۰۸

عمریست کز سر ما میل مراد رفته
شادی و کامرانی ما را زیاد رفته

از برق نا امیدی آتش بجان فتاده
وز آه نا مرادی هستی بباد رفته

در غنچه ی دل ما رنگ بهی نمانده
وز کار بسته ی ما بوی گشاد رفته

عشقست و صد ملامت گفتن چه سود ما را
کاین بر صلاح مانده وان بر فساد رفته

در عاشقی و مستی گشتم چنانکه از من
بر آسمان فرشته بی اعتقاد رفته

روز و شب از غم دل این چشم خونفشانرا
اشک از بیاض ریزان نور از سواد رفته

گردون اگر نبخشد کام دلت فغانی
غمگین مشو که از وی این اعتماد رفته
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.