هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد دوری از معشوق و رنجهای عشق سخن میگوید. شاعر از نبود دولت (سعادت) و بیرهنمونی در زندگی شکایت دارد و به مجنون و کوهکن اشاره میکند تا عمق آشفتگی و اندوه خود را نشان دهد. او از دیدن آیینه (معشوق) در دست رقیب رنج میبرد و از جفاهای معشوق و طعن رقیبان مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی مانند مجنون و کوهکن نیاز به دانش ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۵۴۳
تا نباشد دولتی روی تو چون بیند کسی
چشمه ی حیوان کجا بی رهنمون بیند کسی
گو بگیرد بر سرم چون کاسه ی مجنون شکن
گر بدستم بیتو جام لاله گون بیند کسی
در گمان افتد که آیا کوهکن چون زنده شد
گر چنین آشفته ام در بیستون بیند کسی
کی توانم دیدن آن آیینه در دست رقیب
دیده ی خود را به دست غیر چون بیند کسی
دور از آن گل رفتم از پای درخت ارغوان
چند خود را در میان خاک و خون بیند کسی
دور نبود از جفاهای تو و طعن رقیب
گر فغانی را بزنجیر جنون بیند کسی
چشمه ی حیوان کجا بی رهنمون بیند کسی
گو بگیرد بر سرم چون کاسه ی مجنون شکن
گر بدستم بیتو جام لاله گون بیند کسی
در گمان افتد که آیا کوهکن چون زنده شد
گر چنین آشفته ام در بیستون بیند کسی
کی توانم دیدن آن آیینه در دست رقیب
دیده ی خود را به دست غیر چون بیند کسی
دور از آن گل رفتم از پای درخت ارغوان
چند خود را در میان خاک و خون بیند کسی
دور نبود از جفاهای تو و طعن رقیب
گر فغانی را بزنجیر جنون بیند کسی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.