هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که از بیتوجهی معشوق شکایت دارد، اما در عین حال به صبر، توکل و تأمل در عشق اشاره میکند. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند بلبل، گل، آتش و الماس، احساسات عمیق و رنجهای عاشقانه را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۵۶۰
ای صبا منع گرفتاری بلبل می کنی
با وجود آنکه می دانی تغافل می کنی
صبر اگر باشد توان چیدن رطب از چو بخشک
آتشست گردد ریاحین گر توکل می کنی
نفی کس لازم نمی آید ز درد عاشقی
بلکه اثباتست اگر نیکو تأمل می کنی
چون نجوشد خونت ای عاشق که در بستان او
ارغوان می چینی و نظاره ی گل می کنی
در پریشانی مده خود را که یک سر رشته است
آنچه نامش گاه زلف و گاه کاکل می کنی
گر بدانی ذره چندان نیست دور از آفتاب
ذره یی بالاتر آ تا کی تنزل می کنی
در جگر الماس داری و نمی گویی سخن
زهر مینوشی فغانی و تحمل می کنی
با وجود آنکه می دانی تغافل می کنی
صبر اگر باشد توان چیدن رطب از چو بخشک
آتشست گردد ریاحین گر توکل می کنی
نفی کس لازم نمی آید ز درد عاشقی
بلکه اثباتست اگر نیکو تأمل می کنی
چون نجوشد خونت ای عاشق که در بستان او
ارغوان می چینی و نظاره ی گل می کنی
در پریشانی مده خود را که یک سر رشته است
آنچه نامش گاه زلف و گاه کاکل می کنی
گر بدانی ذره چندان نیست دور از آفتاب
ذره یی بالاتر آ تا کی تنزل می کنی
در جگر الماس داری و نمی گویی سخن
زهر مینوشی فغانی و تحمل می کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.