۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۲

بگشای پرده از گل رخسار اندکی
آبی نما بتشنه ی دیدار اندکی

بسیار نازکی، مکن آزار بی دلان
ای گل گذار همدمی خار اندکی

رفتی بگشت باغ و من از در فغان کنان
سر بر نکردی از سر دیوار اندکی

هر چند درد دل بتو بسیار گفته ام
نشنیده یی هنوز ز بسیار اندکی

با آنکه دشمنی مکن اظهار دوستی
گر با تو حال خود کند اظهار اندکی

شبها منم ز درد تو تا روز و آه سرد
ناکرده گرم دیده بیدار اندکی

ای مرهم شکسته دلان التفات تو
رحم آر بر فغانی افگار اندکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.