هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون او حتی زیبایی‌های طبیعت مانند گلستان و صحرا برایش بی‌معناست. او عشق خود را به معشوق با تصاویر شاعرانه مانند بلبل مست و گل‌های زیبا توصیف می‌کند و از شیدایی و بی‌تابی خود در این راه می‌گوید. شاعر همچنین از عقل و تدبیر خود در برابر عشق ناتوانی می‌بیند و تنها آرزوی وصال معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل ۳۸۸

منم این بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم

بر گلستان گذرم بی تو و شرمم ناید
در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم

که نه بر ناله مرغان چمن شیفته‌ام
که نه سودای رخ لاله حمرا دارم

بر گل روی تو چون بلبل مستم واله
به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم

گر چه لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی فرق سر آن جا دارم

گر به مسجد روم ابروی تو محراب من است
ور به آتشکده زلف تو چلیپا دارم

دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم

عقل مسکین به چه اندیشه فرا دست کنم
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم

سر من دار که چشم از همگان در دوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم

با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر
من که امروز چنینم غم فردا دارم

سعدی خویشتنم خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۸۷
گوهر بعدی:غزل ۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.