هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های عرفانی و عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از نوشیدن جام وصال جانان، باده‌های معنوی، و آب حیات عشق یاد می‌کند و بیان می‌کند که این تجربیات او را از جهان مادی فراتر برده‌اند. همچنین، او از رنج‌ها و سختی‌هایی که در این مسیر کشیده سخن می‌گوید و حالتی از حیرت و شیفتگی را توصیف می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند باده و می‌نوشی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۹

دوش جام وصل جانان خورده ام
باده ها از ساغر جان خورده ام

جای آنست ار نگنجم در جهان
زآنکه جام از دست جانان خورده ام

جان همی نازد ز لفظ عذب من
از پی آن کاب حیوان خورده ام

با لب و دندان آن آب حیات
کاندُه عشقش فراوان خورده ام

غیرت لؤلؤی لالا دیده ام
طیره لعل بدخشان خورده ام

خون دل بسیار خوردم تا به دوش
تا نه پنداری که آسان خورده ام

بی امامی جام مالامال او
واله و مدهوش و حیران خورده ام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.