هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشق از فراق و جور معشوق است. شاعر از بند بودن جانش به موهای معشوق، بی‌قراری دلش، اشک‌هایش که مانند شراب لعل است، و آفت روزگار بودن حسن معشوق سخن می‌گوید. همچنین، او از غم بی‌کنار و درد دیده‌اش می‌نالد و در نهایت اشاره می‌کند که حتی اگر معشوق ستم کند، باز هم آفت روزگار او خواهد بود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱

ای شده پای بند جان طره مشکبار تو
برده مرا قرار دل سنبل بی قرار تو

از پی آنکه تا کند هر سحری صبوحی ای
از می لعل اشک من، نرگس پر خمار تو

روی مرا به خون دل، کرد نگار و می کند
دیده ی درد مند من بی رخ چون نگار تو

آفت روزگار من حسن تو برد، آه من
باشد اگر ستم کنی آفت روزگار تو

پرده دیده ام ز خون، بحر محیط می کند
هر نفسی کنار من در غم بی کنار تو

گرچه سر امامیت نیست به ترک او مگر
چون بنشاند اشک او گرد ز رهگذار تو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.