هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات خود درباره روزی خوش و موافق با آرزوهایش سخن می‌گوید. او از دیدار معشوق و بهبود حال خود ابراز خوشحالی می‌کند، اما در عین حال از فراق و رنج‌های گذشته نیز یاد می‌کند. شاعر به معشوق التماس می‌کند که بازگردد و از جفای او شکایت می‌کند، اما در نهایت با وجود همه سختی‌ها، به عشق و موافقت معشوق دلخوش است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم مانند جفا، فراق، و رنج‌های عاشقانه نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری برای درک کامل دارند.

غزل ۴۰۸

امروز مبارک است فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم

الحمد خدای آسمان را
کاختر به درآمد از وبالم

خواب است مگر که می‌نماید
یا عشوه همی‌دهد خیالم

کاین بخت نبود هیچ روزم
وین گل نشکفت هیچ سالم

امروز بدیدم آن چه دل خواست
دید آن چه نخواست بدسگالم

اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم

دیگر چه توقع است از ایام
چون بدر تمام شد هلالم

بازآی کز اشتیاق رویت
بگرفت ز خویشتن ملالم

آزرده‌ام از فراق چونانک
دل باز نمی‌دهد وصالم

وز غایت تشنگی که بردم
در حلق نمی‌رود زلالم

بیچاره به رویت آمدم باز
چون چاره نماند و احتیالم

از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم

چون دوست موافق است سعدی
سهل است جفای خلق عالم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۰۷
گوهر بعدی:غزل ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.