هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق را بیان می‌کند. او از معشوق طلب بخشایش می‌کند و خود را درگاه او می‌داند. شاعر از ترس دوری معشوق و نرسیدن به او ابراز نگرانی می‌کند و تأکید می‌کند که حتی اگر به صد پاره هم تقسیم شود، باز هم رنگ عشق معشوق در او باقی خواهد ماند. او همچنین از فشارهای اطرافیان برای ترک عشق شکایت می‌کند اما عشق خود را پایدار و غیرقابل تغییر می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۴۳۰

به تو مشغول و با تو همراهم
وز تو بخشایش تو می‌خواهم

همه بیگانگان چنین دانند
که منت آشنای درگاهم

ترسم ای میوه درخت بلند
که نیایی به دست کوتاهم

تا مرا از تو آگهی دادند
به وجودت گر از خود آگاهم

همه در خورد رای و قیمت خویش
از تو خواهند و من تو را خواهم

بلبل بوستان حسن توام
چون نیفتد سخن در افواهم

می‌کشندم که ترک عشق بگو
می‌زنندم که بیدق شاهم

ور به صد پاره‌ام کنی زین رنگ
بنگردم که صبغة اللهم

سعدیا در قفای دوست مرو
چه کنم می‌برد به اکراهم

میل از این جانب اختیاری نیست
کهربا را بگو که من کاهم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۲۹
گوهر بعدی:غزل ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.