هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق و یار است. شاعر خود را گدای سلطان و بنده‌ای می‌داند که نام و هویت خود را فراموش کرده و هر چه به او نسبت دهند، همان است. او از عشق و وفاداری به یار سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی در برابر تهدید و خطر نیز از یار خود روی برنمی‌گرداند. شاعر همچنین به زیبایی‌های طبیعت و صنع خداوند اشاره می‌کند و اظهار می‌دارد که همه چیز را در پرتو عشق یار می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ایثار و وفاداری ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۴۳۹

ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم

گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمی‌دانیم

چون دلارام می‌زند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم

دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم

مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم

هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم

تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم

تو به سیمای شخص می‌نگری
ما در آثار صنع حیرانیم

هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم

سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم

ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۳۸
گوهر بعدی:غزل ۴۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.