۴۲۹ بار خوانده شده

غزل ۴۵۷

چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن
خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن

گر نظر صدق را نام گنه می‌نهند
حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن

چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق
روز دگر بامداد پاره بر او دوختن

زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق
شمع و شراب است و شید پیش تو نفروختن

تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم
شکر خیالت هنوز می‌نتوان توختن

لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست
در نظر آفتاب مشعله افروختن

منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند
چاره او خامشیست یا سخن آموختن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۵۶
گوهر بعدی:غزل ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.