هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد جدایی و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او از غم و اندوه ناشی از این جدایی سخن می‌گوید و به ناتوانی خود در مقابله با جفای معشوق اشاره می‌کند. شاعر همچنین از بی‌عدالتی و ستم پادشاهان و ناتوانی زیردستان در تحمل آن انتقاد می‌کند. در نهایت، شاعر از نصیحت‌های بی‌فایده و پارسایی ظاهری برخی افراد ابراز نارضایتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، ستم و انتقاد اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل ۵۰۵

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

در چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۰۴
گوهر بعدی:غزل ۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.