هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دل به کسی نمی‌بندد، مگر آن‌که عشقش راستین باشد. او از پیوند ازلی با معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که حجاب از میان برداشته شود تا آرزویش برآورده گردد. همچنین، شاعر به فرهاد و شیرین اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که خاک راه معشوق باشد تا سایه‌اش بر او بیفتد. در پایان، شاعر از خدمت به خداوند و گذر زمان سخن می‌گوید و به عاشقی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اشارات تاریخی و ادبی مانند فرهاد و شیرین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۵۳۸

گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی

وان که را دیده در دهان تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی

خاصه ما را که در ازل بوده‌ست
با تو آمیزشی و پیوندی

به دلت کز دلت به در نکنم
سختتر زین مخواه سوگندی

یک دم آخر حجاب یک سو نه
تا برآساید آرزومندی

همچنان پیر نیست مادر دهر
که بیاورد چون تو فرزندی

ریش فرهاد بهترک می‌بود
گر نه شیرین نمک پراکندی

کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی

چه کند بنده‌ای که از دل و جان
نکند خدمت خداوندی

سعدیا دور نیک نامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۳۷
گوهر بعدی:غزل ۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۱۰/۲۲ ۱۹:۱۳

این غزلیات به روح و روانم آرامش میده