هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از جدایی و دوری از یار قدیمی خود ابراز ناراحتی می‌کند و آرزوی بازگشت به گذشته و وصل مجدد را دارد. شاعر از عشق و وفاداری خود به یار سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیز و هیچ کس نمی‌تواند جای او را بگیرد. همچنین، شاعر به امید بخشش الهی و رحمت خداوند اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۵۳۷

چه باز در دلت آمد که مهر برکندی
چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی

بود که پیش تو میرم اگر مجال بود
و گر نه بر سر کویت به آرزومندی

دری به روی من ای یار مهربان بگشای
که هیچ کس نگشاید اگر تو در بندی

مرا و گر همه آفاق خوبرویانند
به هیچ روی نمی‌باشد از تو خرسندی

هزار بار بگفتم که چشم نگشایم
به روی خوب ولیکن تو چشم می‌بندی

مگر در آینه بینی و گر نه در آفاق
به هیچ خلق نپندارمت که مانندی

حدیث سعدی اگر کائنات بپسندند
به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی

مرا چه بندگی از دست و پای برخیزد
مگر امید به بخشایش خداوندی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۳۶
گوهر بعدی:غزل ۵۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.