هوش مصنوعی:
این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر از بیتوجهی معشوق به عشق و محبت خود شکایت میکند. شاعر بیان میکند که معشوق بدون توجه به احساسات او و بدون ترس از خدا، از کنارش گذشت و او را نادیده گرفت. شاعر همچنین از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دیگران سخن میگوید و اظهار میکند که معشوق با رفتار خود، عاشقان را به حسرت و اندوه دچار کرده است. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که از سرزنش عاشقان و رندان بپرهیزد و به عشق وفادار بماند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سرزنش و حسرت نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل ۵۴۰
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
که حسن طلعت خورشید را بپوشیدی
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت
که گرد عشق مگرد ای فقیر و گردیدی
تو را ملامت رندان و عاشقان سعدی
دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی
به تیغ میزد و میرفت و باز مینگریست
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
که حسن طلعت خورشید را بپوشیدی
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن
که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی
محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم
که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت
که گرد عشق مگرد ای فقیر و گردیدی
تو را ملامت رندان و عاشقان سعدی
دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی
به تیغ میزد و میرفت و باز مینگریست
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
۱۱۶۷
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۵۳۹
گوهر بعدی:غزل ۵۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.