هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و انتظار بیپایان خود سخن میگوید. او از فراق و درد ناشی از دوری معشوق شکایت کرده و زیباییهای معشوق را توصیف میکند. همچنین، از بیتوجهی معشوق به حال و درد خود ابراز ناراحتی میکند و از او میخواهد که عاشقان را دریابد و به سخنانش گوش دهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عشق، فراق و دردهای عاطفی موجود در شعر برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی بیشتری دارد. این مفاهیم ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد یا تأثیر منفی بر احساسات آنها بگذارد.
غزل ۵۶۳
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد سعدی
کاو را در انتظارت خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وز محنت فراقش بر دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی وی روی تو بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد سعدی
کاو را در انتظارت خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو این سخن را کاین یادگار داری
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۵۶۲
گوهر بعدی:غزل ۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.