۶۰۴ بار خوانده شده

غزل ۵۸۷

به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادتی احترق القلب من الاشواق

نشود دفتر درد دل مجروح تمام
لو اضافوا صحف الدهر الی اوراقی

آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی
اثر رحمت حقی تو به نیک اخلاقی

بی عزیزان چه تمتع بود از عمر عزیز
کیف یحلو زمن البین لدی العشاق

من همان عاشقم ار زان که تو آن دوست نه‌ای
انا اهواک و ان ملت عن المیثاق

حیث لا تخلف منظور حبیبی ارنی
چه کنم قصه این غصه کنم در باقی

به دو چشم تو که گر بی تو برندم به بهشت
نکنم میل به حوران و نظر با ساقی

سعدی از دست غمت چاک زده دامن عمر
بیشتر زین نکند صابری و مشتاقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۸۶
گوهر بعدی:غزل ۵۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.