هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق عمیق و فراق معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق می‌نالد و از زمانه و هجران شکایت می‌کند. شاعر از زیبایی‌های معشوق و عشق بی‌پایان خود به او یاد می‌کند و از دوستانش می‌خواهد که به او کمک کنند تا به وصال معشوق برسد. در پایان، او از جوانان می‌خواهد که از عشق و جوانی لذت ببرند و از فرصت عمر باقی‌مانده استفاده کنند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۵۸۸

عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی
وز می چنان نه مستم کز عشق روی ساقی

یا غایة الامانی قلبی لدیک فانی
شخصی کما ترانی من غایة اشتیاقی

ای دردمند مفتون بر خد و خال موزون
قدر وصالش اکنون دانی که در فراقی

یا سعد کیف صرنا فی بلدة هجرنا
من بعد ما سهرنا و الایدی فی العناقی

بعد از عراق جایی خوش نایدم هوایی
مطرب بزن نوایی زان پرده عراقی

خان الزمان عهدی حتی بقیت وحدی
ردوا علی ودی بالله یا رفاقی

در سرو و مه چه گویی ای مجمع نکویی
تو ماه مشکبویی تو سرو سیم ساقی

ان مت فی هواها دعنی امت فداها
یا عاذلی نباها ذرنی و ما الاقی

چند از حدیث آنان خیزید ای جوانان
تا در هوای جانان بازیم عمر باقی

قام الغیاث لما زم الجمال زما
و اللیل مدلهما و الدمع فی المآقی

تا در میان نیاری بیگانه‌ای نه یاری
درباز هر چه داری گر مرد اتفاقی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۸۷
گوهر بعدی:غزل ۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.