هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دل و رنج‌های خود می‌گوید و از معشوق یا پادشاه می‌خواهد که به او رحم کند. او غم معشوق را تنها مرهم درد خود می‌داند و از عشق و شیفتگی به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند گدایی، سلطنت و عقل دوراندیش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار کند.

شمارهٔ ۴

بیش از این مپسند در زاری منِ درویش را
پادشاهی رحمتی فرما گدای خویش را

چارهٔ درد دل ما را که داند جز غمت
غیر مرهم کس نمی داند دوای ریش را

چون سر زلف تو پیش چشم دزدی پیشه کرد
تا توانی بسته دار آن دزد بینا پیش را

ساقیا وقتی ز نزدیکان شوی کاندر رهش
یک طرف سازی به جامی عقل دوراندیش را

تا به دست آورده است از غمزه چشمت ناوکی
قصد قربانِ من است آن ترک کافر کیش را

سال ها لاف گدایی زد خیالی و هنوز
همچنان سودای سلطانی ست نادرویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.