۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

تا دو چشم سیهت غارتِ جان کرد مرا
غم پنهان تو رسوای جهان کرد مرا

بارها عشق تو می گفت که رسوا کُنمت
هرچه می گفت غم عشق همان کرد مرا

این نشان بس ز وفا ترک کماندار تو را
که چو تیری به کف آورد نشان کرد مرا

گفتم ای اشک مرو هر طرفی گفت برو
کآنکه پرورد بدین گونه روان کرد مرا

شادکام از روش نظم خیالی ز آنم
که خیال سخنش ورد زبان کرد مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.