۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱

گر ز می رنگ نبودی گل سیرابش را
شیوه مستی نشدی نرگس پر خوابش را

ما چنین غرقه به خون از پیِ آنیم ز اشک
که در اوّل نگرفتیم سرِ آبش را

آه گرم از سبب آنکه مرا بی سببی
سوخت، یارب تو نسازی دگر اسبابش را

طاق ابرو بنما گوشه نشین را نفسی
تا که درهم شکند گوشهٔ محرابش را

ای صبا گر ز خیالی دلِ جمعت هوس است
بر گُل آشفته مکن سنبل سیرابش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.