۲۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

هر خبر کز سرکشی گوید صبا
سرو قدّت می رباید از هوا

سرو تا شد بندهٔ نخل قدت
می برآید گرد باغ آزاد پا

زد بنفشه با خطِ سبز تو لاف
زان زبانش را کشیدند از قفا

دی به دشنامی سگِ کوی توام
در چه کاری گفت گفتم در دعا

بر درِ دل دوش در می زد یکی
کیست پرسیدم غمت گفت آشنا

سایل اشک خیالی را ز روی
چند رانی نیست آخر روی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.