هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد فراق و عشق سخن میگوید. او از گریههای بیپایان، سیل خون از چشمها، و بادهنوشانی که از بوی می لذت میبرند، یاد میکند. همچنین، شاعر به زیبایی و ارزش زلف معشوق اشاره کرده و از غم عشق و جان دادن در این راه میگوید. در پایان، از خیال و خاکی که صبا آورده، به عنوان اکسیر بقا یاد میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۸
آنچه بی روی توام گریه به روی آورده است
سیل خون است که از دیده به جوی آورده ست
باده نوشان تو خرسند به بویی بودند
ز آن می لعل که ساقی به سبوی آورده ست
با غم عشق تو بی وجه مرا جان دادن
دل نمی داد ولی زلف تو روی آورده ست
قیمت نکهت زلف تو صبا می داند
که شب تیره از آن راه چو موی آورده ست
ای خیالی مده از دست که اکسیر بقاست
گرد خاکی که صبا ز آن سرِ کوی آورده ست
سیل خون است که از دیده به جوی آورده ست
باده نوشان تو خرسند به بویی بودند
ز آن می لعل که ساقی به سبوی آورده ست
با غم عشق تو بی وجه مرا جان دادن
دل نمی داد ولی زلف تو روی آورده ست
قیمت نکهت زلف تو صبا می داند
که شب تیره از آن راه چو موی آورده ست
ای خیالی مده از دست که اکسیر بقاست
گرد خاکی که صبا ز آن سرِ کوی آورده ست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.