۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

آن روز مه این نور سعادت به جبین داشت
کز راه ادب پیش رخت رو به زمین داشت

ز آن پیش که در کار کمان عقل برد پی
ابروی کماندار تو بر گوشه کمین داشت

گر با غمت از نعمت فردوس کنم یاد
دانی که مرا وسوسهٔ نفس بر این داشت

عمری ست که داریم سری بر قدم فقر
در عشق تو خود را نتوان بهتر از این داشت

بر ملک مکن تکیه که در زیر زمین است
آن کس که همه روی زمین زیر نگین داشت

نقد دل و جان صرف رهت کرد خیالی
در دست چو درویش تو نقدینه همین داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.