۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

افسوس که جز ناله مرا همنفسی نیست
فریاد که خون شد دل و فریادرسی نیست

کس نیست که گوید خبر از منزل مقصود
وز هیچ طرف نیز صدای جرسی نیست

ما را هوس توست برآنیم که در سر
خوشتر ز هوای تو هوا و هوسی نیست

گر لاله و ریحان نبود ما و خیالت
گل هست چه نقصان بوَد از خاروخسی نیست

از خال سیه بر لب شیرین تو داغی است
آری شکری هست ولی بی مگسی نیست

گفتی که درونِ دل تو کیست خیالی
بیرون ز تو و نقش خیال تو کسی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.