۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹

گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت
عاقبت اشک طریق عجبی پیش گرفت

تا چرا نیش غمت تیز گذشت از جگرم
جگر ریش مرا هست توان بیش گرفت

با غم و درد دل و جان چو مدارا کردند
ناوک تو طرف جان و دل ریش گرفت

تا شکستی نرسد از طرف محتسبش
دم به خود برد صراحی و سر خویش گرفت

خیر شد عاقبت کار خیالی در عشق
تا کم این خردِ عاقبت اندیش گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.