۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵

آن شاخ گل خرامان در باغ چون برآید
چون لاله از خجالت گل غرق خون برآید

چون در هوای رویش میرم عجب نباشد
هر سبزه ای ز خاکم گر لاله گون برآید

یاران به دور خطّش فالی اگر گشایند
بر نام من ز اوّل حرف جنون برآید

گرچه نمی برآید جانم ز غصّه لیکن
چون نوبت جدایی آمد کنون برآید

از گریه بس که بگذشت آب از سر خیالی
تا عاقبت در این کو از آب چون برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.