۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۳

افسوس که ره بینان یک یک ز نظر رفتند
وز راه سبکباری با هم به سفر رفتند

پای از سر و جان بر کف در راه رضا بودند
از یار چو فرمان شد مجموع به سر رفتند

همراه طلب کایشان از دولت همراهی
در بادیهٔ حیرت ایمن ز خطر رفتند

بودند به صد عشرت در قصر جهان عمری
و آخر دل پر حسرت زاین خانه به در رفتند

بر اهل نظر کاری جز عجز نشد معلوم
در کارگه عزّت هرچند که در رفتند

از راه جهانداری برتاب خیالی روی
ز آن روی که همراهان از راه دگر رفتند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.