۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

باز بالا بنمودی و بلا خواهد شد
چشم بگشادی و مفتاح جفا خواهد شد

هیچ کس نیست کز آن طرّه گشاید شکنی
این گشاد از قدم باد صبا خواهد شد

حالیا شیفته حالیم به سودای خطت
بعد از این حال که داند که چه ها خواهد شد

آب چشمی که محبّان همه این خاک شدند
ز آن که تا چشم زنی نوبت ما خواهد شد

دوش می گفت خیالی که کجا شد دل من
دهنت گفت همین جاست کجا خواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.