هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از دوری معشوق و حیرانی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از زلف پریشان معشوق، ویرانی دل خود، و وسوسه‌های نفسانی می‌گوید و در نهایت به پشیمانی و آرزوی وصال اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وسوسه نفسانی و پشیمانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۱۹

باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد
زلف برهم زدی و وقت پریشانی شد

قدمی نه سوی کنج دلم از گنج مراد
که ز دوریّ تو نزدیک به ویرانی شد

تا به پیش لب جان پرور تو چشمهٔ خضر
چه خطا گفت که منسوب به حیوانی شد

ای دل از وسوسهٔ نفس حذر کن که مرا
به جمالش هوس صحبت روحانی شد

چند بر خاک نهی پیش بتان پیشانی
عذر پیش آر که هنگام پشیمانی شد

ای خیالی چو لبش بوسه به جانی بفروخت
غم افلاس مخور بیش که ارزانی شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.