هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق، جدایی، و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او امیدوار است که پرده از رخسار معشوق برداشته شود تا دیگران نیز عشق را درک کنند. همچنین، به سرانجام تلخ کسی که از نظر معشوق می‌افتد اشاره می‌کند و از رسم بتان در پوشاندن چهره انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۲۱

باشد که ز رخسار ترا پرده برافتد
تا بیخبران را سخن عشق در افتد

افتاد سرشک از نظر و خوار شد آری
این است سرانجام کسی کز نظر افتد

برپای تو سر می نهم و اشک بر آن است
کاو نیز به عذر آید و در پای سرافتد

رسمی ست بتان را که به رخ پرده بپوشند
باشد که به ایّام تو این رسم برافتد

گویم به خیالت صفت روز جدایی
یک شام به سر وقت خیالی اگر افتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.