هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد و رنج عشق و غم سخن میگوید. او به سرنوشت ازلی اشاره میکند و بیان میکند که دردهای پنهان هیچگاه درمان نمییابند. شاعر از ترس و نگرانیهای خود میگوید و آرزو میکند که آزادی و آرامش پیدا کند. در نهایت، او از عقل و خیال میگوید و درخواست میکند که جامی از میهای بیعقل به او داده شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مینوشی و مفاهیم مرتبط با آن، مناسب برای سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۱۲۲
با غمت هرچند کار درد ما مشکل شود
سرنوشتی از ازل این بود تا حاصل شود
هرگز این درد نهانی را دوا پیدا نشد
بعد عمری گر شود آن هم به درد دل شود
می زنم از گریه بر خاک رهت آبی و باز
ز آن همی ترسم که پای مرکبت در گِل شود
تا به کی سرو سهی دعویّ آزادی کند
تو یکی بخرام تا دعویّ او باطل شود
چون خیالی را سر عقل خیال اندیش نیست
ساقیا جامی بده ز آن می که لایعقل شود
سرنوشتی از ازل این بود تا حاصل شود
هرگز این درد نهانی را دوا پیدا نشد
بعد عمری گر شود آن هم به درد دل شود
می زنم از گریه بر خاک رهت آبی و باز
ز آن همی ترسم که پای مرکبت در گِل شود
تا به کی سرو سهی دعویّ آزادی کند
تو یکی بخرام تا دعویّ او باطل شود
چون خیالی را سر عقل خیال اندیش نیست
ساقیا جامی بده ز آن می که لایعقل شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.