هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از دل‌باختگی به معشوق و رنج‌های عشق می‌نویسد و از مفاهیمی مانند آزادی، رندی، و عالم معنی نیز یاد می‌کند. تصاویری مانند ابروی معشوق، آتش هجران، و شمع سوخته به کار رفته‌اند تا احساسات عمیق را بیان کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۳

به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد
به وقت خویش بادا وقت ما را گر چه برهم زد

به ابرویت که از ماه نو این مقدار بسیار است
که پیش ابروی شوخ تو لاف دلبری کم زد

کمینه حاصل مهر از گداییِّ درت این است
که رایات شهنشاهی بر این فیروزه طارم زد

دلِ نی بس که می سوزد ز تاب آتش هجران
چو شمعش از دهن دودی برآمد هرکجا دم زد

در این سودا ملایک را ز عزّت دم فروبستند
نخستین آتشی کز عشق پیدا شد بر آدم زد

بوَد کز عالم معنی برآرد سر به آزادی
خیالی کز سر رندی قدم بر هر دو عالم زد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.