۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵

تابِ خطت قرار ز بخت سیاه برد
مهر رخ تو گوی لطافت زماه برد

دل هرکجا که رفت به دعویِّ عشق تو
با خویشتن نفیر و فغان را گواه برد

از ما قرار و صبر و دل و دین مدار چشم
کاین جمله چشم شوخ تو در یک نگاه برد

این آب روی بس که سرشک ندامتم
خواهد ز لوح چهره غبار گناه برد

از گمرهی تمام خیالی گذشته بود
بازش خیال نرگس مستت ز راه برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.