۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۶

تابِ رویت رونق خورشید عالمتاب برد
خندهٔ لعل تو آب گوهر سیراب برد

از شب زلف تو شد افسانهٔ بختم دراز
نرگس مست تو را در عین مستی خواب برد

گه گهی کردی خیال خواب بر چشمم گذر
چونکه سیل اشک آمد آن گذر را آب برد

هر دلی کز دست تاراج غمت جان برده بود
طرّهٔ طرّار زلفت در شب مهتاب برد

آه از دست جفای زلف تو کاو عاقبت
پنجهٔ بخت خیالی را به بازی تاب برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.