هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از سیاهی زلف معشوق و آتش عشقش می‌نالد که مانند دود سیاه برخاسته از خانه و زندگی عاشقان است. همچنین، از اشک‌های بی‌پایان و دردهای دل شکسته خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۱۲۷

تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد
از نامهٔ محبّان نام گنه برآمد

گو طرّهٔ را مبُر سر اکنون که رخ نمودی
فکر از درازی شب نبوَد چو مه برآمد

زلف سیاهکارت بی جرم تا که را سوخت
کز خان و مانش آخر دود سیه برآمد

سر بر ره تو دارد پیوسته درّ اشکم
ای دولت یتیمی کاو سر به ره برآمد

هر ناوکی که چشمت زد بر دل خیالی
کاری فتاد یعنی بر کارگه برآمد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.