۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد
از نامهٔ محبّان نام گنه برآمد

گو طرّهٔ را مبُر سر اکنون که رخ نمودی
فکر از درازی شب نبوَد چو مه برآمد

زلف سیاهکارت بی جرم تا که را سوخت
کز خان و مانش آخر دود سیه برآمد

سر بر ره تو دارد پیوسته درّ اشکم
ای دولت یتیمی کاو سر به ره برآمد

هر ناوکی که چشمت زد بر دل خیالی
کاری فتاد یعنی بر کارگه برآمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.