۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

تا به رحمت خوان قسمت را مزیّن کرده اند
در خور هر فرقه مرسومی معیّن کرده اند

نام نیک و نقد هستی را به زاهد داده اند
نیستیّ و عشق را در گردن من کرده اند

با تو دعویِّ نظر بازی کسانی را رسد
کز غبار خاک کویت دیده روشن کرده اند

سر گران ز آن است چشم مست یار و جام می
کاندر این ره هر یکی خونی به گردن کرده اند

ای خیالی دامن جان چاک زن کارباب دل
سرخ رویی ها چو گُل از چاک دامن کرده اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.