هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید، جایی که عاشق با از خودگذشتگی، جان خود را در راه معشوق فدا می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به خطرات دام‌های ذهنی و پندارهای باطل دارد و از رنج‌های عشق و بیماری ناشی از آن می‌گوید. در پایان، تأکید می‌کند که عشق همچون خورشید است و ذره‌ای از مهر آن ارزشمند است، حتی اگر دردسرهای بسیاری به همراه داشته باشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۳۱

تا به سودای تو دل را عشق و همّت یار شد
نقد جان بر کف نهاد و بر سر بازار شد

ما ز دام خویشتن بینی به کلّی رسته ایم
وای بر مرغی که صید حلقهٔ پندار شد

از گلستان جمالت اهل معنی را چه سود
چون گلی نآمد به دست و پای دل پرخار شد

نرگس خون ریز یار از بس که بی پرهیز بود
ترک خون خواری نکرد و عاقبت بیمار شد

آفتابیّ و خیالی را ز مهرت ذرّه یی
کم نمی گردد اگرچه دردسر بسیار شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.