هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوق مینالد و از اجل میخواهد تا با مرگش، رنجش را پایان دهد. او آرزوی وصال معشوق را دارد و از اشکهای بیپایان خود میگوید. همچنین، از سرگردانی دل در زلف معشوق و تأثیر عمیق نقش دهان او بر دلش سخن میگوید. در پایان، از خیال معشوق میخواهد تا پیش از نابودی کاملش، بر خاک راهش سر بنهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده در شعر، درک آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ و اندوه شدید ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۳۳
تا به کی نقد دلم صرف غم هجران شود
ای اجل تیغی بزن تا کار من آسان شود
شربت وصلی کرم فرما که این رنجور را
بیم آن شد کز فراقت حال دیگر سان شود
ای که طوفان را ندیدی باش تا روز فراق
از سحاب دیده سیل اشک ما باران شود
گوی با گوی دل از چوگان زلف او خبر
تا چو من او نیز روزی چند سرگردان شود
تا کی از اهل نظر نقش دهان تنگ تو
دل برد پیدا و از پیش نظر پنهان شود
ای خیالی سر بنه بر خاک راهش پیش از آن
کاین سر سودازده با خاک ره یکسان شود
ای اجل تیغی بزن تا کار من آسان شود
شربت وصلی کرم فرما که این رنجور را
بیم آن شد کز فراقت حال دیگر سان شود
ای که طوفان را ندیدی باش تا روز فراق
از سحاب دیده سیل اشک ما باران شود
گوی با گوی دل از چوگان زلف او خبر
تا چو من او نیز روزی چند سرگردان شود
تا کی از اهل نظر نقش دهان تنگ تو
دل برد پیدا و از پیش نظر پنهان شود
ای خیالی سر بنه بر خاک راهش پیش از آن
کاین سر سودازده با خاک ره یکسان شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.