۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۴

تا به معنی اهل صورت دم ز آب و گل زدند
جان گدازان سکّهٔ محنت به نام دل زدند

در مقام غم چو بزم امتحان آراست عشق
خویش را ارباب دل بر شربت قاتل زدند

ای بسا کشتی که بشکستند سیّاحان راه
تا قدم زاین ورطهٔ خون خوار بر ساحل زدند

آفرین بر راه بینانی که شبهای رحیل
ناغنوده کوس رحلت زاین کهن منزل زدند

اوّل از حرف جنون نام خیالی نقش شد
چون رقم بر نامهٔ رندان لایعقل زدند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.