۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸

تا خطت خود را به سودای خطا خواهد کشید
مرغ جان را دل سوی دام بلا خواهد کشید

گفتم از دل بیش از این زلفش مبین در تاب شد
پند من نشنید آخر تا چه ها خواهد کشید

شاید ار خاک رهت گردم چو می دانم که باز
ذرّه سانم مهر رویت بر هوا خواهد کشید

این چنین کز دست هجران پایمال محنتم
عاقبت کار من از غم تا کجا خواهد کشید

باخیال سرو بالایت خیالی عاقبت
چون گل رحمت سر از خاک وفا خواهد کشید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.