هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و دلبستگی شاعر به معشوق است. شاعر از زلف و قامت معشوق، غم و رنج عشق، و بیوفایی دنیا سخن میگوید و در نهایت از خدا میپرسد که چرا غم عشق را به او داده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۱۴۴
تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد
سرو قدت به شوخی صد فتنه در هوا کرد
روزی که عاشقان را تقسیم رزق کردند
رخسار زرد و غم را عشق تو زآن ما کرد
تنها سگ درت را من نیستم دعاگو
هر کاو شیند روزی دشنام او دعا کرد
هرچند راند خورشید از پیش صبحدم را
چون صبح داشت صدقی باز آمد و صفا کرد
از دست غم خیالی بیگانه گشت از خویش
یارب غم بتان را با ما که آشنا کرد؟
سرو قدت به شوخی صد فتنه در هوا کرد
روزی که عاشقان را تقسیم رزق کردند
رخسار زرد و غم را عشق تو زآن ما کرد
تنها سگ درت را من نیستم دعاگو
هر کاو شیند روزی دشنام او دعا کرد
هرچند راند خورشید از پیش صبحدم را
چون صبح داشت صدقی باز آمد و صفا کرد
از دست غم خیالی بیگانه گشت از خویش
یارب غم بتان را با ما که آشنا کرد؟
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.