۱۹۶ بار خوانده شده
تا زلف رهزن تو ز عنبر کمند کرد
مشّاطه اش گرفت به دزدی و بند کرد
دل را غمت به علّت قلبی نمی خرید
لیکن چو دید داغ تو بروی پسند کرد
گنجِ غم تو خانهٔ عیشم خراب ساخت
سروِ قدِ تو پایهٔ بختم بلند کرد
هر زردئی یی که ز وجه نیاز بود
قسّام عشق بهر من مستمند کرد
تا در طریق نظم خیالی کمال یافت
نامش زمانه بلبل باغ خجند کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
مشّاطه اش گرفت به دزدی و بند کرد
دل را غمت به علّت قلبی نمی خرید
لیکن چو دید داغ تو بروی پسند کرد
گنجِ غم تو خانهٔ عیشم خراب ساخت
سروِ قدِ تو پایهٔ بختم بلند کرد
هر زردئی یی که ز وجه نیاز بود
قسّام عشق بهر من مستمند کرد
تا در طریق نظم خیالی کمال یافت
نامش زمانه بلبل باغ خجند کرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.