هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به بیان دردها و رنج‌های عشق و هجران می‌پردازد. شاعر از زلف پریشان و ابروی خمیده معشوق سخن می‌گوید و از سنگسار محبت و مهر عشق بر دل آدمی یاد می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند درویشی، عالم و ملکوت اشاره دارد و از شام هجران و اشک خونین سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۱

تا نشد زلفت پریشان وقت ما برهم نزد
دل کجا گم شد اگر ابروی شوخت خم نزد

ما نه تنها در محبّت سنگسار محنتیم
هیچ کس را از محبّان یار سنگی کم نزد

تا همه عالم به زیر خاتم حسنت نشد
عشق مُهر مِهر بر نام دلِ آدم نزد

کی تواند دست در فتراک درویشی زدن
هرکه پشت پایِ رد بر ملکت عالم نزد

شام هجر از اشک خون راز خیالی سر به سر
روی روز افتاد امّا صبح دید و دم نزد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.