هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و طبیعت‌گرا، توصیفی زیبا از باغ و گل‌ها ارائه می‌دهد و با استفاده از استعاره‌های مختلف، زیبایی معشوق را با عناصر طبیعت مانند نرگس، لاله، سنبل و بنفشه مقایسه می‌کند. شاعر از زلف معشوق، دل‌ربایی او و تأثیرش بر عاشقان سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و ظرافت‌های ادبی آن، مناسب مخاطبانی است که با ادبیات فارسی آشنایی نسبی دارند.

شمارهٔ ۱۶۱

چو نام مستیِ نرگس به بزم باغ برآمد
ز خاک لالهٔ رعنا به کف ایاغ برآمد

ندید نرگس صاحب نظر ز روی لطافت
نظیر روی تو چندان که گرد باغ برآمد

کمند شب رو زلف تو پر دل است از آن رو
به دزدیِ دل عشّاق با چراغ برآمد

ز بس که سوخت ز رشک نسیم سنبل زلفت
بنفشه را به چمن دود از دماغ برآمد

به هرکجا که ز سوز درون خویش خیالی
دهن گشاد چو شمعش ز دل فُراغ برآمد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.