۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵

دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد
خون شد و حقّ نمک هیچ فراموش نکرد

زلف تو دست به تاراج دل ما نگشاد
ماه را تا ز شب تیره سیه پوش نکرد

هرکه در راه تو پا از سر همّت ننهاد
دست با شاهد مقصود در آغوش نکرد

ظاهراً نالهٔ جانسوز نی از جایی بود
که زدندش به دهن آخر و خاموش نکرد

ماجرایی که ز دل اشک خیالی می گفت
سخنی بود چو دُر لیک کسی گوش نکرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.